یک حس خوب
نذر دارم که روز تولد امیرالمونین با بهادر گلم میریم شیرینی و ابمیوه میخریم میبیریم شیرخوارگاه تا دوستای گلی که همس تو هستن در شادی ما شریک بشن و دهنشون شیرین بشه
امروز هم مثل سه سال گذشته راهی خرید شیرینی شدیم بابا شاهد کاری برایش پیش اومد و نرسید همراهیمون کنه برای همین با مامان شهین رفتیم از مغازه پسر داییم شیرینی خریدیم و رفتیم شیرخوارگاه دست در دستت نذرمون رو ادا کردیم و برگشتیم به خانه واقعا حس خوبیه و خوب تر از اون اینه که وقتی من عصر رسیدم سرکار یک جعبه شیرینی روی میز بود که به مناسبت مولود کعبه خریده بودن و دقیقا همون شیرینی که من برای بچه های بی سرپرست خریده بودم ببین چقدر زود دهن من هم شیرین شد
میگن خداوند به هر کسی به اندازه دلش داده ببین دل من چقدر بزرگه که خدا دو تا مرد به من داده
همسرم و پسر گلم با تمام وجود دوستتان دارم و مردانگیتان را میستایم و به وجودتان افتخار میکنم روزتان مبارک
حیدر کرار همراهتان