امیربهادرامیربهادر، تا این لحظه: 13 سال و 24 روز سن داره

روزگار من و بهادر

25 ماهگی

1392/3/5 17:09
نویسنده : سپیده
176 بازدید
اشتراک گذاری

پسر عزیزم 25 ماهگیت مبارک

بزرگ شدی مردک من و از این که مرد کوچک مهربانی مثل تو دارم به خودم میبالم

دیروز صبح وقتی از خواب پاشدی اومدی تو بغلم خوابیدی دستت رو انداختی دور گردنم و بوی عطر تنت گیجم کرد شروع کردم به بوسیدنت وقتی که تمام شد گفتی به به  وای چه لذتی داشت معلوم بود هر دو اون لحظه یک احساس داشتیم

خداوندا این لذت های زیبا رو از هیچ مادر و فرزندی دریغ نکن

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

صدف
5 خرداد 92 23:03
ای قربون بــه بــه گفتنت عزیزِ دلم .
سپیده جونم خوب کیف کردی ها جای منم ببوس پسر خوشروت رو


واقعا خیلی کیف کردم مرسی صدف عزیزم شما هم ببوس پسر گلی رو
مامان ساره
8 خرداد 92 9:22
آخي ي ي ي ي
نوش جون جفتتون...
مادر و پسري تون پايدار...

و آمين واسه دعاي خوبت.


مرسی ساره عزیز و مهربانم دوست دارم
هاله
9 خرداد 92 20:15
لحظه های عشقولانه مادر پسریتون پایدار!
عجب میچسبه ها! امروز از صبح نبودم اومدم دریا خوابیده بود رفتم کنارش دراز کشیدم بیدار شد یه لبخند عمیق زد و دستشو انداخت دور گردنم و صورتشو چسبوند به صورتم یعنی همه خستگی هام در رفت...764


خیلی حال میده واقعا خستگیمون تموم میشه انشالله همیشه سالم باشن
مامان آراز
20 خرداد 92 18:18
مبارکه گل پسر


مرسی خانومی