امیربهادرامیربهادر، تا این لحظه: 13 سال و 25 روز سن داره

روزگار من و بهادر

25 ماهگی

پسر عزیزم 25 ماهگیت مبارک بزرگ شدی مردک من و از این که مرد کوچک مهربانی مثل تو دارم به خودم میبالم دیروز صبح وقتی از خواب پاشدی اومدی تو بغلم خوابیدی دستت رو انداختی دور گردنم و بوی عطر تنت گیجم کرد شروع کردم به بوسیدنت وقتی که تمام شد گفتی به به  وای چه لذتی داشت معلوم بود هر دو اون لحظه یک احساس داشتیم خداوندا این لذت های زیبا رو از هیچ مادر و فرزندی دریغ نکن  
5 خرداد 1392

سلموني

امروز صبح وقتي از خواب پا شدي نگاهي به موهات كردم ديدم خيلي بد تو هم گره خوردن تصميم گرفتم ببرم موهاتو كوتاه كنم ولي بازم دو دل بودم اخه خيلي موي بلند به تو مياد خلاصه لباس هاتو پوشيدمو لوازم كوتاهي موهاتم گذاشتم تو كيفم گفتم حالا تا بيرون ميريم اگه دلم گذاشت ميبرمت سلموني  زديم بيرون همينطور كه در حال قدم زدن بوديم به مقابل در ارايشگاه رسيديم ديدم خلوته از فرصت استفاده كردم و پسري رو بردم سلمونييييييييييييييييييييي ولي اين دفعه موهاتو مدل دار كوتاه كردم اين بار كمتر از قبل گريه كردي داري كم كم مردي ميشي افرين بهادرم اينم يك پسر دسته گل ماماني راستي بهادر از اين خونه چادري كه براي تولدت گرفتيم خيلي خوشت مياد و با...
14 ارديبهشت 1392

تولد دو سالگی

امروز خورشید درخشان تر است اسمان ابی تر نسیم زندگی را به پرواز می کشد و پرنده اواز جدید می سراید امروز بهاری دیگر است در روز تولد مهربان ترین پسر میلاد کسی که چشمانم با حضورش بارانی است امروز را شادتر خواهم بود و دلم را به میهمانی اسمان خواهم برد جشنی برای میلادت بر پا خواهم کرد تمامی گلها و سبزه ها در میهمانی ما خواهند بود ای مهربان ترین پسر روزهای زندگی هر روز گوارا باد تولدت مبارک دو سال است که گرمی وجودت بهترین لذت دنیا که همان مادر بودن است را به من داده برایت بهترین ها رو ارزومندم و جشن کوچکی برپا کردیم  برای یاداوری بهترین روز دنیا 5 اردیبهشت دومین سالگرد زمینی شدنت فرشته ام عکسها در...
7 ارديبهشت 1392

پارک بدون برنامه

امروز صبح وقتی از خواب پا شدیم بعد انجام کارهای روزمره زدیم از خونه بیرون برای رفتن به خشکشویی که کارمان خیلی سریع انجام شد همینطور که داشتیم در خیابانها دور میزدیم یکدفعه به پارک رسیدیم برای همین فرصت را غنیمت شمردیم و پسر گلی رو بردیمش پارک کلی از اینکه سوار سرسره به تنهایی شدی ذوق کرده بودی ولی بهادر این چه مدلی بود از سرسره میومدی پایین چرای میچرخیدی برعکس میومدی ههههههههههههه مدل پایین اومدن سرسره به روایت تصویر ...
22 فروردين 1392

گل قالی

این روزها خانه ما یک گلی قالی جدید پیدا کرده که فرقش با بقیه گلها اینه برای مامانش از همه خوشبوتره و عطرش تمام شدنی نیست   ...
22 فروردين 1392

فرشته مامان

بهادر من عاشق این چهره پاک و معصومتم از وقتی که این عکس رو از تو گرفتم نزدیک به 10 بار به گوشیم سر میزنم و این چهره معصومت رو نگاه میکنم و باز دلم برایت تنگ میشود الان دلم پر پر میکنه زودی بیام خونه بوسه بارونت کنم ...
22 فروردين 1392

سیزده بدر سال 1392

سیزده روز از عید خیلی سریع گذشت در عوضش  به من و تو حسابی خوش گذشت ودر روز طبیعت دست در دست هم به روستای سیرچ رفتیم بابا شاهد هم به علت داشتن مهمان در باغ بابابزرگی همراه ما نیومد بهادرم حسابی از بودن در کنارت لذت میبرم کلی با هم بازی کردیم راستی سبزه هم گره زدیم و مامان شهین هم عصر سیزده  اش بسیار خوشمزه ای درست کرده بود دستش واقعا درد نکنه اینم منظره زیبای سیرچ از داخل باغ بابا محمد لطفا به ادامه عکسها در قسمت ادامه مطلب بروید ...
22 فروردين 1392

23 ماهگی

اقا بهادر مامان 23 ماهگیت مبارک عزیزم دیگه راهی نمونده از نوزادی به مرحله طفل بودن برسی خیلی خوشحالم و خیلی زیاد انتظار جمله گفتنت را میکشم عجله کن پسرم مامان منتظره ههههههههههه شانزدهمین دندانتم مبارک باشه لبخندت زیباتر شده   ...
14 فروردين 1392

کش مو

بهادر عزیزم بالاخره بعد از ماهها انتظار چند روز پیش امتحانی دیدم موهای پشت سرت بسته میشود کلی ذوق کردم و همون روز رفتن یک عالمه کش مو برات خریدم ههههههههههه و دوتا از کش موهاتم دادیم به نیکا دختر خاله عزیزت ...
10 فروردين 1392

نوروز92

پسر عزیز و دوست داشتنیم بهادرم عیدت مبارک از خداوند متعال متشکرم که امسال هم سه نفری سالم و شاد در کنار هم تحویل سال 92 را نظاره گر بودیم وای از دست تو بهادر امسال به سفره هفت سین من رحم نکردی همه چیز رو به هم میریختی تا حواسمون نبود هر چی پاستیل ماری برای تزیین سفره گذاشته بودم رو می انداختی تو تنگ ماهی حتما به ادامه مطلب سر بزنید   مثل همیشه لبخندت زیباست عزیزم امیدوارم سالی سر شار از خوشی و سلامتی و موفقیت داشته باشی عزیزم   ...
7 فروردين 1392