امیربهادرامیربهادر، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

روزگار من و بهادر

بعد از مدتها انتظار

گل پسرم بعد از مدتها انتظار در 14 ماهگی شروی به چهار دست و پا کردی من حسابی خوشحال شدم ولی بهادر مامان زودی راه برو عزیزم ...
10 تير 1391

بلبلی کردن عسلم

عسل مامان کلمه هایی که تا 13 ماهگیت یاد گرفتی رو برات مینویسم کیه بابا/مامان اده=بده عززم=عزیزم سحر شاد=شاهد دددد=بیرون رفتن از خونه که خیلیم دوست داری ...
2 خرداد 1391

پسرکه تنبل مامان

امیربهادر عزیزم الان که دارم این مطلب را مینویسم یکسال و 27 روزته ولی هنوز راه نیفتادی تازه داری برای مامان سینه خز میری الهی قربونت برم اینقدر تنبلی نکن همه منتظر راه رفتنتن         ...
1 خرداد 1391

غافلگیر کردن مامان

      روز ٤ اردیبهشت ماه بود که برای معاینه پیش دکتر رفتم هنوز از به دنیا اومدنت خبری نبود ولی وقتی دکتر فشارمو گرفت گفت باید امشب تو بیمارستان بخوابی فرداش میام فشارتو میگیرم اگه پایین اومده بود مرخصت میکنم ولی صبح ساعت ٦ دکتر اومد گفت باید بری اتاق عمل من خیلی از زایمان سزارین از بیهوشی میترسیدم ولی به خدا توکل کردم مامان شهینم رفته بود پرونده تشکیل بده باباتم زنگ زدم که زود از خونه لباساتو بیاره بالاخره تنهایی رفتم تو اتاق عمل و گل پسره مامان امیر بهادر عزیزم ساعت٧ صبح ٥ اردیبهشت ٩٠ پا به این دنیا گذاشت     ...
31 ارديبهشت 1391